بهترين شكار
از دانشمندي پرسيدند بهترين شكار كدام است ؟
گفت : شكار دلهاي خلق ، زيرا اگر دلهاي آنان را به دست آوري همه چيز از پي او خواهد آمد و در هيچ چيز از تو مضايقه ننمايند .
شكر خدا
شخصي الاغش را گم كرده بود و گرد شهر مي گشت و خدا را شكر مي كرد .
گفتند : خدا را براي چه شكر مي كني ؟
گفت : براي اينكه اگر من روي خر نشسته بودم امروز چهارمين روز گم شدن من بود .
سخن پارسا
پادشاه ظالمي از پارسايي پرسيد : بهترين عبادت ها كدام است ؟
گفت : تو را خواب نيم روز ، تا در آن يك نفس مخلوق را نيازاري .
تاجر بخيل :
در مسجدي گدايي بالاي سر تاجر بخيلي رفت و گفت : حاج آقا نماز جماعت كه خواندي ، آخر به ما هم در راه خدا انفاق كن !
تاجر بخيل گفت : برو خدا پدرت را بيامرزد ، من نماز جماعت را هم براي استفاده از حمد و سوره اش
مي خوانم .
ادخال سرور
ثروتمندي به فقيري وعده يك دست لباس داد ، فقير چند مرتبه به سراغ او رفت و موفق به دريافت نشد . بالاخره او را ديد و گفت : لباسي كه وعده داده بودي چه شد ؟
در جواب گفت : با اين وعده خواستم ادخال سرور به قلب مؤمن كرده باشم .
جواب دندان شكن
شخصي از نابينايي پرسيد كه خداوند متعال چيزي را بي فايده و عبث نيافريده است ، از نابينايي تو چه فايده است ؟
گفت : آن است كه صورت مردماني مثل تو را نبينم !
پيرمردي خواست كه پسرش را تنبيه كند ، پسر از ترس پدر به سوي مسجد گريخت . پيرمرد سر به درون مسجد نمود و گفت : اي بدجنس ! كاري نكن تا بعد از هفتادسال پاي من به مسجد باز شود !
فرق بين زن بدخو و مار
گويند تفاوت اين دو در اين است كه مار وقتي دندانش مي ريزد بي آزار مي شود ولي زن بدخو و بد اخلاق وقتي دندانش مي ريزد خطرناكتر مي شود .
مرغ بريان
شخصي مرغ برياني را در خانه بخيلي ديد و گفت : عمر اين مرغ بعد از سربريدن درازتر از زماني خواهد بود كه زنده بوده است .
جواب مستانه
راننده مستي از خيابان يك طرفه عبور مي كرد كه پليس او را نگه داشت و پرسيد :
كجا مي روي ؟
راننده جواب داد : نمي دانم ، ولي مي بينم كه دير شده چون همه بر مي گردند .
حقوق
مردي در مراسم خواستگاري رو به زن كرد و گفت : خانم من فقط ماهي پنجاه هزار تومان درآمد دارم . مي تواني با اين مقدار زندگي كني ؟
زن گفت : بله ، اما خودت با چي زندگي مي كني ؟
شكسته نفسي
شخصي رو به قبله نشسته بود و دعا مي كرد خدايا مرا نيامرز !
يكي پرسيد اين چه دعايي است كه مي كني ؟
جواب داد : شكسته نفسي مي كنم .
آجر را اول مي فروشند و بعد مي چينند ، ولي سيب را اول مي چينند و بعد مي فروشند .
خطرناكترين حيوانات
از دانشمندي پرسيدند خطرناكترين حيوانات كدام است ؟
جواب داد : از حيوانات وحشي پادشاه ستمگر و از حيوانات اهلي نزديكان متملق و چاپلوس .
آرزو
برادر : دلت مي خواست جاي چه كسي بودي ؟
خواهر ؟ جاي تو .
برادر : براي چي ؟
خواهر : براي اينكه خواهر نازنيني مثل خودم داشته باشم !
كسب و كار
دندانسازها ، افرادي هستند كه به وسيله دندان هاي ديگران نان مي خورند .
جواب حكيم
جاهلي از حكيمي پرسيد : چرا از دهان تو بوي بد مي آيد ؟
حكيم گفت : از بس معايب تو را در سينه نگاه داشته ام به نفسم نيز سرايت كرده است .
علي : پدر من خياط است و گفته ام يك دست لباس زيبا و حسابي برايت بدوزد .
حميد : اميدوارم پدر من هم برايت خدمتي انجام دهد .
علي : مگر پدر تو چه كاره است ؟
حميد : قبر كن !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر